یک حس
جمعه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۱۲ ب.ظ
حرفهایی هست که دوست ندارم همه بخونن، دوست ندارم همه بدونن توی دل و ذهنم چی میگذره. میام اینجا اون ها رو مینویسم.
مثل اینکه چند روزی بود که میخواستم بگم دونه هایی که مادر و پدرم توی بچهگی توی دلم کاشتن، هرچقدرم که لایه های پرغبار مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون روشون رو گرفته باشه بازم اون دونه ها راه شون رو پیدا میکنن و جوونه میزنن میان بالا. اشک میشن و یه ارادت قلبی خاص که تو رو به یک جایی به یک نقطه ای از این عالم وصل میکنه .. کافیه که از جلوی در ِ یک حسینیه رد شم و صدایی بشنوم که بخونه : سلام ای گوهر ِ دریای نور، ای آیهی زیبای عشق، ریحانهی روحِ خدا .. سلام ای دار و ندار علی .. ای بود و نبود حسن .. ای مادر ِ ارباب ِ ما .. یا فاطمه الزهرا ..
۹۷/۱۱/۱۹