دل‌خوش

تو با خدای ِ خود انداز کار و دل خوش دار ... که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند

دل‌خوش

تو با خدای ِ خود انداز کار و دل خوش دار ... که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند

یک حس

جمعه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۱۲ ب.ظ

حرف‌هایی هست که دوست ندارم همه بخونن، دوست ندارم همه بدونن توی دل و ذهنم چی می‌گذره. میام اینجا اون ها رو می‌نویسم.

مثل اینکه چند روزی بود که می‌خواستم بگم دونه هایی که مادر و پدرم توی بچه‌گی توی دلم کاشتن، هرچقدرم که لایه های پرغبار مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون روشون رو گرفته باشه بازم اون دونه ها راه شون رو پیدا می‌کنن و جوونه میزنن میان بالا. اشک میشن و یه ارادت قلبی خاص که تو رو به یک جایی به یک نقطه ای از این عالم وصل میکنه ..  کافیه که از جلوی در ِ یک حسینیه رد شم و صدایی بشنوم که بخونه : سلام ای گوهر ِ دریای نور، ای آیه‌ی زیبای عشق، ریحانه‌ی روحِ خدا .. سلام ای دار و ندار علی .. ای بود و نبود حسن .. ای مادر ِ ارباب ِ ما .. یا فاطمه الزهرا ..

۹۷/۱۱/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی